بسم الله الرحمن الرحیم
یا من أرجوه لکلّ خیر و آمن سخطه عند کلّ شرّ
در این فراز همچون کودکی ضعیف که هیچجایی را جز آغوش گرم مادر نمیشناسد و خود را محکم در آغوش او چسبانیده و در هر خیری چشم امید به کرم مادر دارد، خدایم را صدا میکنم: «ای کسی که در هر خیری به تو امید بستهام».
همانند کودکی که وقتی خطا و شیطنت کرده از سخط و غضب مادر به خود مادر پناه میبرد و پشتسرهم «ببخشید»«ببخشید» میگویید تا لحظهای از آغوش مهربان او جدا نشود، می گویم: «ای کسی که از سخط و غضبت در هر شری به تو پناه میبرم».
یا من یعطی الکثیر بالقلیل
یا من یعطی من سأله
یا من یعطی من لم یسأله و من لم یعرفه تحنّنا منه و رحمة
در این فراز، همچون گدایی سه مرتبه خدای کریم را صدا میزنم اما در هرمرتبه «غنی و کریم بودن» او را بهتر میفهمم. ابتدا میگویم «ای کریمی که در مقابل اندک و ناچیز، بسیار و فراوان میدهی.» اما میبینم او بیش از اینها کریم است. زیرا می بینم همین که از او چیزی بخواهم به من میدهد. برای همین در مرتبه دوم میگویم «ای کریمی که چون کسی از تو درخواست کند به او عطاء میکنی» اما باز میبینم که او بیش از این ها کریم است. او حتی به کسی که او را نشناسد و از او هم چیزی نخواهد میبخشد. برای همین در مرتبه سوم می گویم: «ای کریمی که از روی عشق و دلسوزی به آن کس که تو را نشناسد و از تو درخواست نکند عطاء میکنی»
أعطنی بمسألتی إیّاک جمیع خیرالدّنیا و جمیع خیر الآخرة
و اصرف عنّی بمسألتی إیّاک جمیع شرّ الدّنیا و شرّ الآخرة
با امید و رجای فراوانی که در فراز اول پیدا شد و با شناخت عظمت کریم بودن او در فراز دوم، زبانم به دعا باز میشود و «همهی خوبیهای دنیا و همه خوبیهای آخرت و دوری از همهی بدیهای دنیا و بدی آخرت را طلب میکنم».
فإنّه غیر منقوص ما أعطیت و زدنی من فضلک یا کریم
در این فراز علت درخواست قبل را بیان میکنم؛ «این درخواست من نه بخاطر این است که آنچه تا به حال دادهای کم و ناقص بوده بلکه به فضلت میخواهم که به من زیاده بدهی، ای کریم!»
برای اعطاء او هیچ استحقاقی در خود نمیبینم مگر اینکه از فضل و زیادهاش به من ببخشد. پس تنها امیدم به کرم و فضل اوست. برای همین در انتهای این فراز، او را با نام «کریم» میخوانم. (او به معنای واقعی کریم است. کریم واقعی کسی است که اکرامش مبتنی بر هیچ منفعت و غرضی نیست؛ نه شهرت و نه شوق به ثواب و نه حتی تلذذ درونی...)
یاذا الجلال و الإکرام ،یاذاالنّعماءوالجود،یاذاالمنّ والطّول
تصویری که تا به اینجا از حقتعالی برایم پیدا شد موجب میشود در این فراز او را با این نامهای زیبا صدا کنم: «ای صاحب شکوه و جلال و بزرگواری، ای صاحب نعمتها و جود، ای صاحب منت وقدرت»
حرّم شیبتی على النار
گویا در این فراز پایانی دعایم عوض شده و تنها چیزی که می خواهم این است که «آتش جهنم را بر من حرام کنی.»
وقتی «اوج فقر و حاجتم به او» و «اوج اکرام و محبت او به خود» را میبینم تنها چیزی که میخواهم این است که از او دور نباشم یعنی جهنم بر من حرام باشد.
حسام یزدی