جمعی از اعضاء کانون توحید مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها قزوین

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ» ثبت شده است

همه اش لطف است

بسم الله

این متن چیزی برای ارائه ندارد... چند خط شطحیات است و با خواندنش وقتتان تلف می شود... نویسنده اش هم مسئولیتش را قبول نمی کند... 

محمدحسین سیمیار

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

کارونا؛ کار و کرونا (قسمت اول: کارجهادی)

باسمه تعالی

کارونا، کار و کرونا

قسمت اول، کار جهادی

اوایل ترم زمستانه بود، کلاسها هنوز با قوت برگزار نمی شدند، تازگی ها هم خبر پخش یک ویروس جدید در چین خبرساز شده بود و مدام گفته می شد: ووهان چین، ووهان چین. اسم این شهر را هم تا به حال نشنیده بودم، حداقل این ویروس، ووهان را سر زبان ها انداخته بود، بالاخره هر جایی به یک چیزی مشهور می شود.

محمد آقبلاغی

۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

مستند سازی در کار فرهنگی

هوالحی

 

فرض کنید شما مسئول امور مالی یک مجموعه هستید. وقتی که می خواهید کار را شروع کنید، بیشترین اطلاعاتی که در اختیار شماست چند دفتر دریافت و پرداخت و فاکتور می باشد. و شما هیچ گونه اطلاعاتی در مورد منابع مالی، نحوه ارتباط با سازمان های دیگر و... ندارید.

محمدحسین سیمیار

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

خوابم می آد!

به نام خدا

خوابم می آد !

چند وقتی است که ذهنم درگیر موضوعی شده است . در ذهنم که خلوتی داشتم در واکاوی پستوها و بیان دغدغه هایم به این رسیدم که چه شد که ما (جامعه ی مسلمین) به اینجا رسیدیم.

علیرضا نظری

رها

۱۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۴

چه کسی دین دار است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

ابتدا قصدم این بود که در مورد روش ها و آفات ترویج دینداری بنویسم بعد به ذهنم موضوعی اساسی تر رسید که دین چیست و دین داری به چه معنا است ؟

ابتدا ببینیم مردم به چه کسانی دین دار می گویند؟

بعد برویم به سراغ خود دین و به بررسی دین دار از منظر دین حق یعنی اسلام بپردازیم.

 

از کودکی به مرد هایی که اهل نماز و جماعت و محاسن و مراسمات مذهبی و ... بودند و نیز زنانی که اهل حجاب (البته چادر) و شرکت در مراسمات روضه و ... بودند دین دار یا مذهبی گفت می شد و ما هم که طبق معمول در این امور همه چیز را به ارث می بریم و خود اهل تکاپو وتحقیق نیستیم و خیلی که حرکتی کنیم بدون تحقیق آن را به کل انکار می کنیم تا از قشر روشن فکر باشیم

این شد که دین از ابتدا در ذهن ما مربوط می شد به ظاهر فرد در اجتماع به عبارت دقیق تر و کلی تر دین به نوعی از ظاهر انسان ها مربوط می شود پس تقسیم انسانها به دین دار و بی دین مثل تقسیم انسانها به سیاه پوست و سفید پوست است با این تفاوت که این ظاهر را اتخاب کرده اند و آن را نه

و شاید بهتر باشد بگوییم مثل شغل انسان می ماند که یکی بازاری است و دیگری کارمند ...

اما براستی دین چیست ؟

عزیزانی که عهده دار کار فرهنگی هستند و می خواهند فرهنگ دینی را به نوجوانان القا کنند چه چیزی را باید به آنها انتقال بدهند تا بگویند مردم را دین دار می کنیم یا چه چیزی را مردم نداشته باشند دین دار نیستند ؟؟؟

و اگه تعریف مشخص و روشنی از دین نداشته باشیم هر کس سلیقه ی شخصی خود را به نام دین به جامعه انتقال می دهد.

فعلا خودم پاسخ منسجمی برای این سئوال که دینداری در اسلام به چه معناست ندارم اگه دوستان نظر خودشون رو بگویند شاید راه گشایی باشد برای امثال بنده واگر به نتیجه ای رسیدیم مفصلا در مطلب بعدی به آن می پردازیم .

یاحق

 

حامد یزدی

۳۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

فرهنگ

 

در بحث گذشته با نهاد فرهنگی آشنا شدیم و گفتیم که باید از طریق آموزش و

تربیت فرهنگ را تولید ویا استمرار دهد ویا به آن عمق وغنا بخشد. اما حال

این نکته مهم است که چه نوع فرهنگی را باید استمرار دهند؟

ازین رو فرهنگ را به دو اعتبار دسته بندی می کنیم، به یک اعتبار فرهنگ به

دو قسم آرمانی و واقعی تقسیم می شود:

آن بخش از فرهنگ که مردم از آن جانبداری میکنند،و رعایت آن را لازم

میدانند اما در عمل ممکن است آن را نادیده بگیرند، فرهنگ آرمانی نامیده

میشود.

فرهنگ واقعی نیز به آن بخش از فرهنگ گویند که مردم بدان عمل میکنند.

با کمی تأمل درمیابیم که بخشی از فرهنگ آرمانی داخل در فرهنگ واقعی است

وبالعکس. برنامه ریزان ومدیران جامعه یکی از رسالت هایشان این است که از

طریق همان نهاد های فرهنگی که گفته شد تعلیم وتربیت لازم برای ورود فرهنگ

آرمانی به عرصه ی فرهنگ واقعی را فراهم آورند. تمام تلاش آنها بر این است

که آن بخش از فرهنگ آرمانی را که خارج از فرهنگ واقعی است به قلمرو فرهنگ

واقعی داخل نمایند.

برای مثال اگر غیبت یا دزدی نکردن را یک فرهنگ آرمانی بدانیم وقتی تحت

الشعاع فرهنگ واقعی قرار گیرند در جامعه مؤثر خواهد بود، واگر نه، نه!

اما تقسیم ما به اعتبار دیگر اینگونه خواهد بود:

1.فرهنگ حق 2.فرهنگ باطل

چیزی که در این بحث حائز اهمیت است این است که باچه ملاکی نهادها وافراد

جامعه و برنامه ریزان میتوانند این دو فرهنگ را از یکدیگر تشخیص دهند، تا

ابتدا فرهنگ حق را به فرهنگ آرمانی وسپس به فرهنگ واقعی ئاخل کنند؟

آن بخش از فرهنگ که از نظر علمی صحیح ومطابق با فطرت است را فرهنگ حق

مینامیم وآن بخش از فرهنگ را که از نظر علمی قابل دفاع نباشد ئالهام

گرفته از خرافات باشد طبیعتا باطل خواهد بود.

حق و باطل بودن هر بخش ازفرهنگ با علم متناسب با همان بخش شناخته میشود،

مانند علوم تجربی که تنها ممکن است توان داوری دذباره ی تکنیک ها و

روشهای اجرایی را داشته باشند مثل درست یا غلط بودن شیوه ی درمان

بیماران.

فلذا حق وباطل بودن عقاید کلان فرهنگ در رابطه با انسان وجهان را نمیتوان

صرفا با روش تجربی شناخت بلکه عقل و وحی دو ابزار اساسی این شناختند و

این بدیهی است که آ ن جوامعی که دانش را تنها تجربی میدانند در این زمینه

حق ندارند لب به سخن بگشایند، چرا که ابزارشناختش را ندارند.

برگرفته از کتاب جامعه شناسی حجت الاسلام پارسانیا

مهدی مهدوی

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

فرهنگ

در مطلب گذشته تعریف فرهنگ گذشت و آن شیوه ی زندگی مردم یک جامعه بود. این شیوه دو حالت در جامعه دارد:

  1. یا مردم یک جامعه در آن اشتراک دارند، که به آن فرهنگ عمومی گویند.
  2. یا گروه و قوم وقشری خاص به آن مرتبط اند، که از آن به عنوان خرده فرهنگ جامعه یاد می­شود.

حال باید دانست که همین خرده فرهنگ ها نیز خود به دو گونه اند:

الف) یا با قواعد و قوانین فرهنگ عمومی سازگاری ندارند، که از آن ها به ضد فرهنگ ها تعبیر می­شود.

ب) یا سازگاری دارند، که آن ها را خرده فرهنگ های موافق می­نامند.

نهاد فرهنگی

پر واضح است که نهادها از بخش های بسیار اثرگذارند. نهاد ها علاوه بر آن که از فرهنگ عمومی استفاده میکنند، خرده فرهنگ مربوط به خود را نیز دارند.

نهادی که از طریق آموزش و تربیت به فعالیت های فرهنگی می پردازد و فرهنگ را تولید میکند واستمرار میدهد؛ یا به آن عمق وغنا میبخشد، نهادی فرهنگی است، مانند خانواده،آموزش وپرورش،رسانه وآمزش عالی.

وباید دانست که چون بخش قابل توجهی از فرهنگ عمومی در خانواده به فرزندان منتقل میشود خانواده را می توان یک نهاد فرهنگی دانست. رسانه های عمومی و آموزش و پرورش نیزغالبا در انتقال فرهنگ عمومی نقش دارند. آموزش عالی هم  بیشتر خرده فرهنگ های سایر نهاد های اجتماعی را تامین می­کند، یعنی آموزش عالی دانش تخصصی مورد نیاز نهادها را فراهم می­کند.

از آنجا که فرهنگ امری غریزی نیست و اکتسابی وآموختنی است وچاره ای نیست برای انتقال آن ازنسلی به نسل دیگر مگر از راه آموزش وتربیت پس حال میتوان فهمید که چرا دو کلمه­ی "آموزش وتربیت" در تعریف نهاد فرهنگی آمده است بعبارة اخری این نهاد فرهنگی است که می­بایست انتقال فرهنگ را از نسلی به نسل دیگر انجام دهد و چه مسؤلیت بزرگی!

مهدی مهدوی

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مقوله ی فرهنگ

به نام خدا

در بحث قبل، گفته شد که اگر فرض کنیم فرهنگ یعنی «راه زندگی» و راه زندگی را «دین» بدانیم و بپذیریم کار فرهنگی یا حداقل بخشی از آن «گسترش دین در جامعه» است، حال اگر بخواهیم عنوانی فقهی برای مقوله کار فرهنگی بیابیم شاید بتوان سه عنوان را کاندیدا کرد:1-امر به معروف و نهی از منکر 2- ارشاد و تعلیم جاهل 3- تعظیم شعائر

درباره امر به معروف مطالبی گفته شد حال ادامه بحث:

2-ارشاد و تعلیم جاهل: فقها جاهل را به دو دسته تقسیم کرده اند1- جاهل به حکم شرعی 2 – جاهل به مصداق حکم شرعی. در جهل اولی واجب می دانند عالم، جاهل را تعلیم دهد زیرا که ممکن است به تعطیل دین منجر شود. اگر نسلی آنچه درباره دین می داند به نسل بعد منتقل نکند دین از میان رفته و نسل بعد بی دین و غیر مطلع از احکام شرعی می شوند. اما جهل دوم: ظاهرا تفصیل قائل شدند که اگر موجب ضرر«جانی» یا «مالی عظیم» می شود واجب است و گر نه واجب نیست.مثلا اگر کسی نداند لباسش نجس است واجب نیست به او بگوییم اما اگر فردی به اشتباه محارب دانسته شود واجب است قاضی را مطلع کنیم.البته به نظر می رسد بخش دوم موضوعا از بحث ما خارج است(بنا بر تعریفی که از فرهنگ داشتیم)

حال نکته اینجاست که جاهل کیست؟آیا منظور جهل در مقابل علم است یا جهل در مقابل عقل؟ برای عالم کردن جاهل کافی است مطلب را به او برسانیم و تصوری را در فرد از مطلب ایجاد کنیم ولی ممکن است آن فرد نپذیرد و تصدیق نکند پس معنای وجوب می شود وجوب سعی در تصور سازی و سعی در رساندن مطلب به سمع و نظر جاهل ست.اما اگر بگوییم عاقل کردن جاهل منظور است دیگر فقط صرف تصور سازی نیست بلکه باید سعی کنیم اولا او را به تصدیق بر مطلب وا داریم یعنی توان فهم مطلب را در او رشد دهیم،موانع داخلی(فکری - نفسانی) و موانع خارجی (مثلا اقتصادی) را بر طرف کنیم وثانیا  زمینه اراده و قدرت انجام کار درست را در او افزایش داده و موانع اراده (عقل عملی) فرد را نیز برطرف کنیم.اگر به مسئله چنین نگاهی داشته باشیم مسئله در واقع تبدیل می شود به وجوب چیزی که ما آن را با عنوان تربیت می شناسیم.اینجا هم دوباره باید پرسید (چنانچه در بحث قبلی هم این سوال را داشتیم)اگر نتوان وجوب را ثابت کرد آیا می توان اشتغال به امر تربیت را مستحب دانست؟

3-تعظیم شعائر: علامه طباطبایی رحمه الله علیه می فرمایند:«شعائر جمع شعیره به معنای علامت است و شعائر خدا علامت هایی است که خداوند آنها را برای اطاعتش نصب فرمودند»

در شمول و ظهور آیه (و من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب) اختلاف است.برخی استفاده وجوب از آیه را در غیر موردش (فرعی ازمسئله قربانی در حج) صحیح نمی دانند و برخی نیز در مواردی مثل ازاله نجاست از مسجد و نشر و چاپ قرآن استفاده کرده اند.

سوالی که هست به فرض ظهور آیه، آیا آن علامات باید منصوبه و تشریع شده از خدا باشد؟و در این صورت آیا این آیه ارشاد به حکم عقل در اطاعت احکام الهی است یا می تواند دایره ای وسیع تری را شامل شود؟آیا می توانیم بگوییم نصب بیلبرد نماز مصداق آیه است؟

 محمد علیگو

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مقوله ی فرهنگ

به نام خدا

در این نوشتار قصد بررسی تخصصی مقوله فرهنگ را از دیدگاه فقهی ندارم بلکه تنها انعکاسی است از ذهنیات چند ساله اخیر:

اگر فرض کنیم فرهنگ یعنی «راه زندگی» و راه زندگی را «دین» بدانیم و بپذیریم کار فرهنگی یا حداقل بخشی از آن «گسترش دین در جامعه» است، حال اگر بخواهیم عنوانی فقهی برای مقوله کار فرهنگی بیابیم شاید بتوان سه عنوان را کاندیدا کرد:1-امر به معروف و نهی از منکر 2- ارشاد و تعلیم جاهل 3- تعظیم شعائر

1-امر به معروف و نهی از منکر:یکی از شرایط این واجب الهی شناخته شده بودن(معروف بودن) آن نیکی است.تا خوبی مسئله شناخته نشده باشد امر کردن به آن وظیفه نیست.البته شاید بتوان گفت معقول هم نیست، اگر کسی خوبی کاری را نداند آیا انجام آن می تواند موجب رشد او شود؟درست است که تمام واجبات تعبدی نیست و نیاز به نیت ندارد ولی اگر فردی به اشتباه تصور کند که حفظ حجاب یعنی حقارت و جدایی از شخصیت انسانی و حال این فرد را امر به حجاب کنیم و او نیز محجبه شود آیا این عمل موجب رشد او می شود؟هر چند که ممکن است گفته شود در این حالت هم موجب رشد جامعه می شود و به تبع آن در رشد آن فرد نیز تاثیر می گذارد.

البته اینجا سوالی پیش می آید که سطح این شناخت تا چه میزان است،اگر فردی شنیده است بیرون گذاشتن موی سر حرام است اما اعتقاد قلبی دارد که خدا برای مسئله ای به این کوچکی(!) ما را عذاب نمی کند و در واقع معنای حرام را حقیقتا نمی داند و یا اینکه معنای حرام را می داند و به علت تبلیغات نادرست اعتقاد قلبی دارد که این حرفها را آخوندها(!) ساخته اند، وآیا می شود سخن را از این هم بالاتر برد و گفت کسی که حکم شرعی را می داند ولی موانع فکری دارد(مثل شبهات اعتقادی گفته شده) و یا حتی موانع خارجی دارد مثل ضعف اقتصادی،لج بازی و یا نگاه های سیاسی،این فرد معروف را در واقع نشناخته است؟(و اگر چنین گفتیم آیا باعث تعطیلی امر به معروف نشده ایم؟)

به هر حال آنچه که مسلم است وقتی امر به معروف واجب و وظیفه است که معروف واجب باشد و مستحبات و فضائل اخلاقی اگر امر به آن جایز باشد، قطعا واجب نیست(و با توجه به اولویت وجوب بر استحباب و اباحه این نکته می تواند در اولویت بندی کارهای فرهنگی راهبردی باشد)

نکته دیگر ظهور کلمه امر است.آیا در آن نگاه بالا به پایین(استعلا) لحاظ شده است (چنانچه بسیاری از بزرگان اصول فقه فرموده اند) و در نتیجه منحصر در شکل دستور است یا اینکه می توانیم معنای آن را وسعت داده تا شامل پیشنهاد و خواهش هم بشود(چنانچه از فحوای کلام شهید مطهری در کتاب ده گفتار برمی آید)

و نکته پایانی اینکه به نظر نمی رسد معروف در ادبیات دینی به معنای امر عرفی و مشهور در جامعه باشد و اگر جامعه ای عملا سخن حقی را متروک گذاشت ولو اینکه حکم شرعی آن را بداند نمی توان گفت مصداق امر به معروف نیست البته مسئله جای تامل بیشتری دارد

ادامه دارد ...

محمد علیگو

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرهنگ

آیا می­دانید فرهنگ چیست؟ آری از همان فرهنگی سخن میگویم که لقلقه­ی زبان بسیاری از افراد به خصوص ایرانی ها و مسؤلین و رسانه هاست، این واضح و آشکار است که بهترین کمک کننده به فرهنگ، مردم­اند. لذاست که قرآن می­فرماید: ان الله لا یُغیر ما بقوم حتی یغیّروا ما بانفسهم.
پس تا ما وشما نخواهیم چیزی تغییر نخواهد کرد و حتی سیاست­های زور و اجبار و تشویقی نیز ثمره­ای نخواهند داشت. پس بیایید با هم جامعه­مان را تغییر دهیم آن چیزی بگردیم که باید باشیم.
ضرورت شناخت فرهنگ:
مرحله اول در مسیر شدن و گشتن اتکاء به فرهنگ است آن هم فرهنگی درست که قطعا برای تبعیت از آن وفرهنگسازی ابتدا باید آن را شناخت.
تعریف فرهنگ
شما اگر وارد شهر جدیدی شوید افرادی را می­بینید که با یکدیگر زندگی می­کنند واگر در آنجا بمانید وکمی دقت کنید خواهید دید که آنها شیوه­ی زندگی مخصوص به خود را دارند و با نحوه ی ارتباطات و تعاملات آنها آشنا میشوید. آن افراد که طی سالیان متمادی با هم زندگی میکنند یک جامعه هستند و شیوه و روش زندگی همه یا گروهی از آنها فرهنگ است.
به وسیله ی این مطالب، شما جزء معدود کسانی قرار گرفتید که در ایران زندگی می­کنند و کلمه­ی فرهنگ لقلقه ی زبانشان هست و آن را نیز میشناسند و اگر کمی صبر کنید جزء دسته­ی معدودتری هم قرار می­گیرید وآن دسته کسانی هستند که ویژگی های گذشته را دارند مضاف بر آن که راه وروش فرهنگسازی را میدانند و فرهنگ درست را میشناسند و حتی میتوانید جزء آن دسته از کسانی باشید که از آن تبعیت می­کنند.
مهدی مهدوی
۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰