نه سال با راه عشق
سال 82 بود، در پاساژ مهستان تهران، دنبال سی دی برای ابوالفضل آقای خودمان بودم که با یک نشریه روزشمار محرم برخورد کردم. آن برخورد تبدیل شد به هفته نامه شهادت که یک نشریه a4 سیاه سفید بود و شب های جمعه منتشر می شد. تجربه شهادت که داشت یک ساله می شد، روزشمار محرم سال 83 منتشر شد. یک شب، دو سه ساعتی فکر کردیم سر اسمش، آخر علی آقا گفت: تفالی به دیوان حافظ بزن، حضرت حافظ «ره عشق» را پیشنهاد کرد و ما هم اسم نشریه را گذاشتیم «راه عشق».
راستش آن سال فکر نمی کردم 9 سال بعد، نشسته باشم و تجربیات این چند سال را بنویسم و شاید حتی سال هایی بود که مطمئن بودم نشریه منتشر نمی شود ولی شد، انگار، کار، دست ما نبود.
البته اینکه این خطوط را می نویسم به این معنا نیست که من کاره ای بوده ام در این سال ها. می نویسم از آن جهت که همیشه، به هسته مرکزی نشریه نزدیک بوده ام و از بالا تا پایین آن را دیده ام. (البته اگر بخواهم نام کسی را ببرم که همیشه نشریه به همت ایشان پیش رفته است، آن فرد علی آقاست(چون نمی دانم راضی هستند یا نه به این خاطر اسم کوچکشان را می برم که فقط کسانی که می دانند، بدانند!))
محمد علیگو