ما وارثان وحی و تنزیلیم عاشق ترین مردان این ایلیم
ما وارثان وحی و تنزیلیم عاشق ترین مردان این ایلیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
استاد درخشانپور از شاگردان مرحوم علی سعادت پرور(پهلوانی) هستند که سال ها از زلال معارف توحیدی آن بزرگوار که خود از شاگردان علامه طباطبایی بودند، نوشیده اند. آرامش معنادار باطنی و ظاهری ایشان همواره برای اطرافیان و شاگردانشان مثال زدنی است؛ شاید نگرش توحیدی به مسائل و نگریستن به مسائل از دیدگاه عظمت خالق و فقر ما انسان ها را بتوان بزرگ ترین مشخصة ایشان دانست؛ در طی سال های متمادی ایشان از مشاوران خبرة حوزة علمیة قم بوده و هستند؛ تسلط فوق العاده ایشان به مسائل پزشکی جدید و قدیم تا حدی است که علاوه بر مراجعات متعدد بیماران، گاه و بی گاه پزشکان را هم برای حل مسائل خود را به ساحل دریای علم ایشان می کشاند. شخصیت ایشان را نمی توان با چند خط وصف کرد و آنچه برای ما مفید و پر ثمر است، همنشینی و استفاده از معارف علمی و عملی و صفای باطن ایشان است.
دوستان لطف کردند و امکان استفاده از ایشان را در قالب اولین جلسه از سلسله جلسات معارف توحیدی فراهم کرده اند.
موعود: پنج شنبه این هفته یعنی 18 اسفند ماه،بعد از نماز مغرب و عشاء
مسجد فاطمه زهرا سلام الله علیها(قزوین، چهار راه نادری، خیابان عبید زاکانی).
2
برای بررسی رابطه دین وسیاست باید قبل از هر چیزی تعریف هریک از مفاهیم دین وسیاست را بدانیم.
انسان به سبب برخورداری از قوه عقل موجودی مختار می باشد ، از این جهت در سایه اعمال اختیاری اوست که سعادت و شقاوت اش رقم می خورد.
همه ی انسان ها در این دنیا فطرتا به دنبال کمال و سعادت هستند و برای رسیدن به این هدف کارهایی را انجام می دهند. اگر نگاهی به کارهای روزمره خویش و سایر انسان ها بیاندازیم ، بسیاری از کارها مانند درس خواندن ، کارکردن ، غذا و ... همه برای رسیدن به این هدف می باشند.
از این هدف مشترک می توان تعبیر به خوشبختی نمود. همه ی انسان ها یک بار بیش تر به این دنیا نمی آیند ، و یک بار فرصت دارند که این راه خوشبختی و سعادت خویش را انتخاب کنند ، لذا انتخاب راه صحیح که انسان را به این هدف برساند بسیار مهم می باشد.
خداوند که دارنده همه کمالات است و آفریننده انسان و تمام مخلوقات می باشد این برنامه ی سعادت و خوشبختی را در غالب دین و از طریق وحی برای انبیاء که نمونه های کاملترین مخلوقات هستند فرستاده است و آنها که امانت دارانی امین بودند را مأمور تعلیم و تربیت و راهبری بشر به این هدف گردانید.
به این ترتیب دین شامل مجموعه ای از آگاهی ها و معارف است که هدف اصلی آنها هدایت انسان به سعادت و تکامل می باشد.
انسان دارای ابعاد مختلف وجودی می باشد ، لذا وقتی بحث از سعادت و تکامل او به میان می آید ، تکامل را نباید منحصر در زندگی مادی (یعنی خوردن و پوشیدن وبهره وری از امور) و حیوانی و یا زندگی فردی او دانست. بلکه دین متضمّن برنامه برای تکامل و سعادت بعد جسمانی و بعد روحانی که بعد اصیل او می باشد و بعد فردی و بعد اجتماعی که با زندگی فردی او گره خورده و سایر ابعاد او می باشد.
لذا دین را نمی توان منحصر به بعد فردی و یا بعد روحانی او نمود و یک دین جامع و کامل ، دینی است که برای تمام این ابعاد و ساحات وجودی انسان برنامه ای داشته باشد.
3
محمد طاها دلیری
در بحث گذشته با نهاد فرهنگی آشنا شدیم و گفتیم که باید از طریق آموزش و
تربیت فرهنگ را تولید ویا استمرار دهد ویا به آن عمق وغنا بخشد. اما حال
این نکته مهم است که چه نوع فرهنگی را باید استمرار دهند؟
ازین رو فرهنگ را به دو اعتبار دسته بندی می کنیم، به یک اعتبار فرهنگ به
دو قسم آرمانی و واقعی تقسیم می شود:
آن بخش از فرهنگ که مردم از آن جانبداری میکنند،و رعایت آن را لازم
میدانند اما در عمل ممکن است آن را نادیده بگیرند، فرهنگ آرمانی نامیده
میشود.
فرهنگ واقعی نیز به آن بخش از فرهنگ گویند که مردم بدان عمل میکنند.
با کمی تأمل درمیابیم که بخشی از فرهنگ آرمانی داخل در فرهنگ واقعی است
وبالعکس. برنامه ریزان ومدیران جامعه یکی از رسالت هایشان این است که از
طریق همان نهاد های فرهنگی که گفته شد تعلیم وتربیت لازم برای ورود فرهنگ
آرمانی به عرصه ی فرهنگ واقعی را فراهم آورند. تمام تلاش آنها بر این است
که آن بخش از فرهنگ آرمانی را که خارج از فرهنگ واقعی است به قلمرو فرهنگ
واقعی داخل نمایند.
برای مثال اگر غیبت یا دزدی نکردن را یک فرهنگ آرمانی بدانیم وقتی تحت
الشعاع فرهنگ واقعی قرار گیرند در جامعه مؤثر خواهد بود، واگر نه، نه!
اما تقسیم ما به اعتبار دیگر اینگونه خواهد بود:
1.فرهنگ حق 2.فرهنگ باطل
چیزی که در این بحث حائز اهمیت است این است که باچه ملاکی نهادها وافراد
جامعه و برنامه ریزان میتوانند این دو فرهنگ را از یکدیگر تشخیص دهند، تا
ابتدا فرهنگ حق را به فرهنگ آرمانی وسپس به فرهنگ واقعی ئاخل کنند؟
آن بخش از فرهنگ که از نظر علمی صحیح ومطابق با فطرت است را فرهنگ حق
مینامیم وآن بخش از فرهنگ را که از نظر علمی قابل دفاع نباشد ئالهام
گرفته از خرافات باشد طبیعتا باطل خواهد بود.
حق و باطل بودن هر بخش ازفرهنگ با علم متناسب با همان بخش شناخته میشود،
مانند علوم تجربی که تنها ممکن است توان داوری دذباره ی تکنیک ها و
روشهای اجرایی را داشته باشند مثل درست یا غلط بودن شیوه ی درمان
بیماران.
فلذا حق وباطل بودن عقاید کلان فرهنگ در رابطه با انسان وجهان را نمیتوان
صرفا با روش تجربی شناخت بلکه عقل و وحی دو ابزار اساسی این شناختند و
این بدیهی است که آ ن جوامعی که دانش را تنها تجربی میدانند در این زمینه
حق ندارند لب به سخن بگشایند، چرا که ابزارشناختش را ندارند.
برگرفته از کتاب جامعه شناسی حجت الاسلام پارسانیا
مهدی مهدوی