به نام خدا

آخرین خانه شهیدی که حضوری رفتیم منزل شهید برجعلی زاده بود. بعد از اون به دلیل شیوع ویروس کرونا خانه شهیدی نرفتیم و بعد از چند هفته گفتند که قراره خانه شهید را به صورت مجازی برگزار کنند که می شد آخرین خانه شهید 1398.

من رفتم مسجد. دیدم که بزرگ تر ها مشغول درست کردن یک سن کوچک هستند و علی محمد نژاد در حال مرتب کردن میز جلوی در کانونه که قرار بود روی آن دستمال کاغذی و الکل و عینک بزارند. منم موندم پیش علی و آقای مهدوی اومد و گفت لباسا رو مرتب کنیم ماهم مرتب کردیم و رفتم پیش بقیه.

ساعت 8 شد و مراسم شروع شد بعد ازتلاوت قرآن و دعای توسل نوبت خاطره گویی شد. خاطره گومون آقای فریدی بود. خاطره گویی شروع شد و همه ساکت نشسته بودند که آقای فریدی شروع کردند به خاطره ای که شاید در اینستاگرام کانون دیده بودید خاطره ای که پرچم جمهوری اسلامی ایران 10 روز در قرارگاه عراقی ها بود. نمی دونم چی شد بعد از گفتن این خاطره جوء جلسه برگشت. همه شاد بودند.

بعد از اتمام جلسه آقا سید با سینی چایی اومد و همه گرد نشستند و شروع کرند به چایی خوردند که اقای فریدی شروع کردند به گفتن خاطره های دیگر از جنگ. اصلا نمی دونم چی شد انگار یک صمیمیت بین همه پخش شد ،بعد از رفتن اقای فریدی بزرگترها رفتند برای ضد عفونی خیابان ها و کوچه ها حالا سمپاش برای آنها مانند تفنگ و لباس های سمپاشی مانند لباس جنگ شده بود و رفتند برای ضد عفونی.

برای سلامتی افرادی که این شب ها برای ضدعفونی کردن شهر زحمت می کشند، صلوات

محمدصالح داداش زاده (14 ساله)