شیاطین انسی

(مفسرین ِِآیه) مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ را دو جور تفسیر کرده‏اند. قُلْ اعوذُ بِرَبِّ النّاسِ. مَلِکِ النّاسِ. الهِ النّاسِ. مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنّاسِ. الَّذى یُوَسْوِسُ فى صُدورِ النّاسِ. مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ. از شر وسواسهاى خنّاس (وسواسها یعنى وسوسه‏گرها؛ خنّاس یعنى آن وسوسه‏گرى‏ که مى‏آید وسوسه مى‏کند، بعد مى‏رود پنهان مى‏شود، دومرتبه ظاهر مى‏شود و باز پنهان مى‏شود) که در سینه‏ها و دلهاى مردم وسوسه مى‏کنند، از جن و از مردم. «مِنَ الْجِنَّةِ وَ النّاسِ» عطف بیانِ چیست؟ مى‏گویند عطف بیان به همان وسواس خنّاس است؛ یعنى ما دو جور وسوسه‏گر داریم، یک وسوسه‏گر پنهان و یک وسوسه‏گر آشکار. وسوسه‏گر آشکار انسانهاى وسوسه‏گر هستند که اینها شیاطین‏الانس‏اند.

قرآن بعضى از انسانها را شیطان مى‏نامد: شَیاطینَ الْانْسِ وَ الْجِنِّ شیطانهاى انسى و شیطانهاى جنّى. شیطان یک معناى اعمى است که به هر وسوسه‏گرى حتى به انسان شیطان گفته مى‏شود.[1]


کفر شیطان ، کفر قلبی

داستان شیطان که در قرآن کریم آمده است نمونه‏اى از کفر قلب و تسلیم عقل است. شیطان خدا را مى‏شناخت، به روز رستاخیز نیز اعتقاد داشت، پیامبران و اوصیاء پیامبران را نیز کاملا مى‏شناخت و به مقام آنها اعتراف داشت، در عین حال خدا او را کافر نامیده و درباره‏اش فرموده است: و کان من الکافرین. «و از کافران بود».

دلیل بر اینکه از نظر قرآن، شیطان خدا را مى‏شناخت این است که قرآن صریحا مى‏گوید: او به خالقیّت خدا اعتراف داشت؛ خطاب به خداوند گفت: خلقتنى من نار و خلقته من طین. «مرا از آتش آفریدى و او (آدم) را از گل».

و دلیل بر اینکه به روز رستاخیز اعتقاد داشت این است که گفت: انظر الى یوم یبعثون. «پروردگار مرا تا روز رستاخیز مهلت بده».

و دلیل بر شناخت وى انبیاء و معصومین را این است که گفت: فبعزّتک لاغوینّهم اجمعین الّا عبادک منهم المخلصین. «به عزّت تو قسم که همه فرزندان آدم را گمراه مى‏سازم مگر بندگان خالص شده‏ات را».

مراد از بندگان خالص شده که نه تنها عملشان مخلصانه است بلکه سراسر وجودشان از غیر خدا پاک و آزاد است، اولیاء خدا و معصومین از گناهند؛ شیطان آنان را نیز مى‏شناخته است و به عصمت آنان هم معتقد بوده است.

قرآن در عین اینکه شیطان را شناساى همه این مقامات معرفى مى‏کند او را کافر مى‏خواند و کافر مى‏شناسد؛ پس معلوم مى‏شود: تنها شناسایى و معرفت، یعنى تسلیم فکر و ادراک، براى اینکه موجودى مؤمن شناخته شود کافى نیست، چیز دیگر لازم است.

از نظر منطق قرآن چرا شیطان با اینهمه شناساییها، از کافران محسوب گشته است؟

معلوم است، براى اینکه در عین قبول ادراکاتش حقیقت را، احساساتش به ستیزه برخاست، دلش در برابر درک عقلش قیام کرد، از قبول حقیقت اباء و استکبار نمود، تسلیم قلب نداشت.[2]

محمد طاها دلیری

[1] مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏27، ص: 782

[2] مجموعه‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏1، ص: 292